: مفاهیم نظارت و راهنمایی آموزشی
به نام خدا
مقدمه : نظارت و راهنمایی آموزشی در ادوار مخلتف معانی و تعاریف گوناگونی شده است از جمله بازررسی و داوری و انتظارات وراهنمایی مبتنی بر همکاری گروهی و تشریک مساعی که بهترین نوع نظارت و راهنمایی آموزشی میباشد که در این نوشتار به سیر تاریخی و مفاهیم نظارت و راهنمایی آموزشی می پردازیم .
مفاهیم نظارت و راهنمایی آموزشی :در فرهنگ فارسی عمید نظارت به معنای زیرکی و فراست و راهنمایی به معنای عمل راهنما و راه نشان دادن به کسی آمده است .در فرهنگ تعلیم و تربیت نظارت و راهنمایی چنین تعریف شده است :« کوششهای مسئولان منتخب مدرسه برای راهنمایی و هدایت معلمان و دیگر کارکنان آموزشی در اصلاح وضع آموزش و روشهای تدریس که مستلزم تحریک رشد و پیشرفت حرفه ای معلمان ،انتخاب هدفهای آموزشی و تجدید نظر در آنها ، مواد آموزشی ، روشهای تدریس و ارزشیابی آنهاست »در متون کلاسیک تربیتی ، نظارت و راهنمایی به معنای کنترل ، هدایت ، و ارزشیابی امور جاری به منظور بررسی عملکردها ، وناظر آموزشی به معنای کسی که مسئولیت نظارت برکمیت و کیفیت انجام کار دیگران را برعهده دارد آمده است .نظارت و راهنمایی مفهوم عام و کلی دارد بدین معنا که در همه سازمانها و موسسات اعم از ساده یا پیچیده ، انتفاعی یا اجتماعی ، بزرگ یا کوچک ، دولتی یا خصوصی ، و... کاربرد دارد . ثبات و ادامه حیات هر سازمانی به نوعی مستلزم نظارت وراهنمایی است . آموزش و پرورش که یکی از پیچیده ترین سازمانهای انسانی است برای حفظ و تداوم فعالیتهای آموزشی و نیل به اهدافش همواره به نظارت وراهنمایی نیاز داشته و دارد .نظارت و راهنمایی تعلیماتی در آموزش و پرورش یکی از برنامه های رسمی سازمانی است که با دیگر نظامهای رفتاری مربوط به آن ( تدریس و یادگیری ، مدیریت آموزشی ، و مشاوره و راهنمایی ) ارتباط مستقیم و متقابل دارد .راهنمای آموزشی فردی است که برنامه های نظارت و راهنمایی آموزشی را در مدرسه طراحی ، اجرا و ارزشیابی میکند و با دیگر کارکنان مدرسه ( معلمان ، مدیر ، مشاور تحصیلی و شغلی ، و روانشناس مدرسه )ارتباط متقابل دارد .نظارت و راهنمایی تعلیماتی طبق مفاهیم سنتی ، انتقال دانش و مهارتها در عمل از فرد کارآزموده به فرد کارآموز و از فرد مجرب به فرد بی تجربه تعریف شده است ( کادوشین ، 1976) . نظارت آموزشی کارکنان مدرسه برافراد و حتی اشیا به منظور اداره وکنترل مدرسه یا تغییر برنامه های آموزشی صورت می گیرد و به طور مستقیم در نیل به هدفهای اساسی آموزشی مدرسه تالثیر دارد .( هاریس ، 1963) این عومل باید در ارتباط با یکدیگر در نظر گرفته شود .
کیمبال وایلز در تفسیر جامع مفهوم نظارت و راهنمایی آموزشی ، هدف اصلی از نظارت را اصلاح برنامه درسی ، اصلاح روش تدریس ، آموزش ضمن خدمت ، تشویق به استفاده از مواد و ابزار کمک آموزشی هنگام تدریس ، انجام ارزشیابی موثرتر و افزایش مشارکت جامعه در رشد و توسعه برنامه های مدرسه ، همچنین اصلاح شرایط یادگیری برای دانش آموزان بیان می کند .
سرجیووانی و استارات (1993) در توضیح مفهوم نظارت و راهنمایی بیان می کنند که با توجه به تغییرات فراوان در زمینه های مختلف آموزش و پرورش ، نظارت به عنوان وظیفه ای اصلی در اداره مدارس در حال ظهور است و اگر قرار باشد راهنمایان آموزشی در تغییر ، تجدید سازمان و احیای مدارس و اثر بخشی آنها نقش مهمی ایفا کنند باید از نقشهای سنتی خود فراتر روند و نباید هدف آنان صرفا انجام دادن کاردر مدرسه مطابق با موازین و معیارهای مشخص باشد . آنان معتقدند فرایند نظارت و راهنمایی باید فرایندی پویا تلقی شود که مستلزم تفکر مجدد در مورد شرایط تدریس و یادگیری و هم چنین مدرسه است .
گوردون و راس گوردون (1995) نظارت وراهنمایی آموزشی را از وظایف مدرسه می دانند که از طریق کمک مستقیم به معلمان ، توسعه برنامه درسی ، رشد کارکنان ، بالندگی گروهی و تحقیقات عملیاتی ، فرایند آموزش را اصلاح می کند .
امروزه مسئولان مدارس با توجه به تغییرات سریع در نظامهای آموزشی باز هم در صدد اصلاح فرایند آموزش و یاد گیری و اثر بخشی آن هستند ، ولی نه با ارزشهای گذشته ، بلکه با روشهایی نو ، به طوریکه پاسخگوی نیازهای جامعه آموزش و پرورش باشد .
نظارت و راهنمایی تحت عنوان بازرسی مدرسه و کلاس درس :نظارت و راهنمایی پیش از سال 1900 عمدتا از طریق بازرسی اداری و رسمی مدرسه و کلاس درس به وسیله افراد غیر حرفه ای و در بعضی موارد به وسیله شهروندان محلی یا مذهبی یا کمیته های ویژه متشکل از افراد عادی انجام میگرفت . در آن زمان بازرسی به معنای تفتیش کار معلم و نگاه تیز بینانه و منتقدانه بازرسان به برنامه های مختلف مدرسه ، به ویژه معلم بود . بازرسی به منظور نظارت برکار معلم و اجرای قوانین و مقررات مدرسه بود و براجرای مقررات انضباطی و حفظ موازین و معیار های حاکم بر آموزش و پرورش بیشتر تاکید می شد ، تا اصلاح آموزش ، مسائل تدریس و روشهای اجرای آن ، آموزش معلم ، دانش آموز و پیشرفت تحصیلی او .
بازرسان همواره در صدد عیب یابی و یافتن نقطه ضعف های ناشی از عدم انطباق معیارهای وضع شده در آموزش وپرورش با فعالیتهای در حال اجرای معلم بودند . و قظاوت و ارزیابی او بیشتر جنبه ذهنی داشت .او طبق قانئن از اختیارات لازم برای تشویق و تنبیه معلم و تعلیق یا انفصال او از خدمت برخوردار بود .در سالهای اولیه قرن 20 بازرسان که عمدتا افرادی غیر حرفه ای بودند بتدریج جای خود را به متخصصان آموزشی دادند . با گسترش حیطه کنترل روسای مناطق آموزشی ، راهنمایان آموزشی وظیفه نظارت بر کلاس درس معلمان را بر عهده گرفتند و برای اولین بار نظارت از وظیفه ای صفی به وظیفه ای ستادی تبدیل شد.
نظارت و راهنمایی علمی :در دهه های اولیه قرن 20 آموزش و پرورش بشدت تحت تاثیر مفاهیم و یافته های «مدیریت علمی» قرار گرفت به طوریکه شیوه اداره آن شبیه شیوه اداره سازمانهای بازرگانی و صنعتی شد در نتیجه اصول مدیریت علمی در نظارت برمدارس هم کاربرد یافت و یافته های آن که در بخش صنعت و تجارت به کار گرفته شده بود و نتایج نسبتا موفقی در برداشت – به وسیله متخصصان تعلیم وتربیت در مدارس به کار گرفته شد .بدن ترتیب که به معلمان دستور العملهایی داده میشد که موظف بودند طبق آن عمل کنند و هدف راهنمایان از بازرسی مدارس آگاهی از این امر بود که معلمان مطابق دستورات انجام وظیفه می کنند یا خیر؛ زیرا آموزش جنبه تخصصی نداشت و بیشتر معلمان افرادی بودند که برای حرفه معلمی آموزش رسمی ندیده بودند و مانند معلمان امروزی تحصیلات آکادمیک نداشتند ، بلکه فقط دوره دبیرستان را به اتمام رسانده بودند ( وایلز ، 1967)بتدریج تاکید بر جنبه های مختلف روابط انسانی اعتبار و اهمیت بیشتری یافت . تاثیرات ناشی از مدیریت علمی تیلور در آموزش وپرورش موجب پیدایی اندیشه ها ، روشها و یافته های جدیدی شد که مفاهیم سنتی نظارت و راهنمایی را تا حد زیادی متحول ساخت . متخصصان تعلیم وتربیت سعی میکرند به این شیوه ، شیوه های جدیدی با کارایی بیشتر برای اداره مدارس بیابند .
نتایج کاربرد مدیریت علمی در آموزش و پرورش :
1-اصلاح رابطه بین معلمان و راهنمایان آموزشی : به کشف قوانین آموزشی و یافتن بهترین روشهای آموزشی و نظارت بر اعمال آنها به وسیله معلمان واجد شرایط و کار آزموده مبادرت ورزیدند و از رابطه خشک ومستبد به رابطه ای علمی و منطقی جای خود را داد .
2- تعیین ویژگیهای حرفه ای معلمان : بر طبق این اصل راهنمایان آموزشی باید معلمان را با جزییات کارشان و بویژه روشهای تدریس آشنا می کردند و برای دستیابی به نتایج مطلوب ابزار و لوازم مورد نیاز آنان را فراهم کرده در اختیارشان قرار می دادند.
3- ایجاد انگیزه کاری : معلمان با معیارهای جدید علمی هدایت کنند و با تشویق و تقویت آنان به اشکال گوناگون از قبیل پرداخت مزایا ، ترفیع ، ارتقا ، تشویق ، احترام اجتماعی و کمک به پیشرفت حرفه ای آنان ، به نتا یج مطلوب برسند.
4-کشف و ابداع «بهترین شیوه های تدریس» : حاکم شدن جو علمی برآموزش وپرورش بود یعنی تاثیر یافته های علمی بر ابعاد و اجزای گوناگون آن .شایان ذکر است که علی رغم حاکم شدن جو علمی هنوز آموزش و پرورش به مفهوم امروزی آن دارای پشتوانه علمی و تحقیقاتی غنی نبود . روشهای جدیدی برای ارزشیابی و سنجش فعالیتهای آموزشی دانش آموزان ابداع شد که عامل تعیین و انتخاب روشهای آموزشی ، نتایج تحقیقات علمی بود و نه تفکرات و نظریات افراد مسئول که بیشتر بر قواعد تجربی استوار بود .
5- محور قرارگرفتن دانش آموز :برای اولین بار دانش آموز محور اصلی برنامه های آموزشی قرار گرفت ؛ بدین ترتیب باید همه کارکنان و وسایل و تجهیزات آموزشی در جهت به حداکثر رساندن رشد و پرورش دانش آموز به کار گرفته می شدند و معلمان عامل اصلی این باروری و بهره وری بودند و باید به حداکثر کارایی و اثربخشی در کارشان نایل می گردیدند .
6- تاکید برسنجش و تحقیق : تاکید برآزمایش و تحقیقات کنترل شده به وسیله متخصصان بود . همکاری گروهی متخصصان و معلمان برای رسیدن به نتایج مفیدتر به تحقیقات تازه ای منجرشد و ارتباط معلم با دیگر مراکز و مراجع علمی در جامعه بتدریج توسعه یافت .
« در حال حاضر مشکل عمده این است که هیچ گونه معیاری که بتوان بر اساس آن کار کرد وجود ندارد مدارس بدون اینکه هدفی داشته باشند کار یکنواختی انجام میدهند و مدیر مدرسه نمی داند معلمان تا چه حد عملکرد بالا را هدف خود قرار داده اند و رئیس اداره آموزش و پرورش منطقه وسیله ای برای دانستن معیارهای معلم یا مدیر در اختیارندارند .تمامی این موارد بیانگر دوره ای نامطمئن و بی ثبات از سلزماندهی و هدایت ورهبری است »
نظارت و راهنمایی تحت عنوان روابط انسانی آزاد منشانه :در اواخر دهه 1920 اعتراض به تعیین برنامه درسی و روش تدریس به وسیله مدیران رده بالای آموزش وپرورش و تحمیل آن به معلمان بیشتر شد . تقریبا اکثر نویسندگان هدف از نظارت را راهنمایی معلمان می پنداشتند ، نه بازرسی و تعیین روشهای تدریس و برنامه های درسی برای آنان . معلمان باید افرادی حرفه ای وبه حداکثر رشد حرفه ای می رسیدند . معلمان وقتی از نظر حرفه ای کارامد تلقی می شدند که در جنبه های خودکاوی ، انتقاد از خود و خود اصلاحی معلمانی با کفایت و شایسته بودند. در پی تغییرات وسیع اجتماعی و اقتصادی ای که در این سالها روی داد بتدریج احترام به شخصیت انسان ( معلم ) و تشویق به مشارکت گسترده معلمان در تدوین برنامه ها و خط مشی ها بیشتر مورد تاکید قرار گرفت . راهنمایان آموزشی در این زمان مشاور نامیده می شدند – این بود که محیط مناسبی برای تشریک مساعی همه کارکنان آموزشی فراهم کنند تا از این طریق هدف ، یعنی اصلاح و پیشرفت همه کارکنان به جای صرفا معلمان ، تحقق یابد . ( وایلز ، 1967) یافتن راه حل مشکلات آموزشی و رشد و پرورش شخصی کارکنان ثمره نحوه ادراک و تلقی از این مفهوم نظارت و راهنمایی آموزشی بود .
نظارت و راهنمایی تحت عنوان اصلاح روش تدریس :همه افرادی که در امر آموزش و پرورش در مدارس فعالیت داشتند سعی می کردند یه طرق مختلف فرایند تدریس و یادگیری را اصلاح کنند و مسائل و مشکلات آموزشی معلمان را مرتفع نمایند. (گوئین ، 1974)به طور خلاصه ، راهنمایان آموزشی سعی داشتند با یافتن روشهای جدید مدارس را به طور کارامدتری اداره کنند. (وایلز و باندی ، 1986)
نظارت و راهنمایی تحت عنوان رهبری آموزشی آزادمنشانه :در دهه 1930 به دلیل تاکید اساسی بر نظارت و راهنمایی دموکراتیک با معلمان به نحوی رفتار می شد که مجبور می شدند از طریق این نوع رفتار و روابط دوستانه که غالبا برجنبه های انسانی تاکید داشت ، فعالیت هایی را که راهنمایان آموزش بر عهده آنها گذاشته بودند انجام دهند . بهبود کار معلمان و کارایی و اثربخشی از دیگر مواردی بود که دراین عصر مورد تایید بود . نظام آموزش و پرورش به صورت متمرکز اداره می شد و نظارت وراهنمایی اموزشی بخشی از آموزش و پرورش قلمداد می گردید و به صورت دستوری اداره می شد . امروزه نظام آموزشی را که در آن اهداف و خط مشی ها و برنامه های کلی از طرف رده های بالای سازمان تعیین می شود . در اصطلاح سازمان متمرکز می نامند .
نظارت و راهنمایی تحت عنوان رهبری آموزشی مبتنی بر همکاری گروهی : در دهه 1930 و 1940 نظارت و راهنمایی آموزشی را نظارت و راهنمایی تعاونی یا مشارکت و همکاری گروهی تلقی می کردند .کسانیکه در سیستم آموزشی فعالیت می کنند باید یکدیگر را در امر آموزشی راهنمایی کرده ، برای رفع مشکلات خود از تجربیات و نظریات افراد کارآزموده و مجرب استفاده نمایند ، خواه آنان به طور رسمی راهنمای آموزشی باشند ، خواه نباشند . در این دوره بر مشارکت و همکاری گروهی همه کارکنان مدرسه در بهبود وضع آموزش تاکید می شد . همزمان با توسعه و گسترش آموزش و پرورش و تغییرات اقتصادی – اجتماعی ، دانش آموز محور برنامه های آموزشی قرار گرفت و به معلم که تا آن زمان به عنوان یک عنصر انسانی نادیده گرفته شده بود ، بیشتر توجه شد . با رشد سریع تعداد دانش آموزان ، توسعه مدارس و افزایش مسئولیتهای مدیران جنبه هایی از سبکهای آزاد منشانه تر رهبری در آموزش و پرورش پیدا کرد ( وایلز وباندی ، 1986)
نظارت و راهنمایی تحت عنوان فرایندهای گروهی : این مفهوم ابتدا با ارزیابی کار معلم و گرفتن آزمون از دانش آموزان به منظور تعیین میزان موفقیت برنامه هایآموزشی آغاز شد . به منظور کسب نتایج مطلوب آموزشی و کاهش مسائل و مشکلات آن تعامل و برخوردهای متقابل و موثر افراد در مدرسه مورد توجه قرار می گرفت . در این دوره برای نیل به نتایج مطلوب آموزشی، برنامه ریزی در مدرسه باید از طریق فرایندهای گروهی انجام می پذیرفت . برنامه ریزی آموزشی امری گروهی ونه شخصی یا انفرادی تلقی می شد . در این دوره عمدتا بر ارزیابی معلم از خود بیش از ارزیابی راهنمای آموزشی از معلم تاکید می شد . بنابراین خود سنجی معلم ( ارزشیابی او از خود ) معیاری برای رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوتش قرار گرفت .
نظارت و راهنمایی خلاق یا مبتنی بر خلاقیت :محاسن و معایب هر یک از مفاهیم نظارت وراهنمایی آموزشی منجر به پیدایش مفهوم نظارت و راهنمایی خلاق یا مبتنی بر خلاقیت شهرت یافت . این مفهوم بر فرضیه ای ساده استوار بود و آن عبارت بود از اینکه « همه معلمان تا زمانی که در حرفه معلمی خدمت می کنند نیاز به اصلاح شیوه تدریس خود دارند و هر وسیله و ابزاری که قادر باشد آنها را به صورت معلم استاد درآورد باید در اختیار آنها قرار گیرد. »(گوئین ، 1974) در این دوره به جای راهنمای آموزشی ، معلم را منشا خلاقیت ، نوآوری و ابتکار قرار گرفت ؛ معلمان به جای شیوه ای خاص و معین ، شیوه های گوناگون تدریس را مورد تاکید و توجه فراوان قراردادند ( گوئین ، 1974) و نیروی تفکر و اندیشه خلاق معلمان – افرادی که مسئول آموزش دانش آموزان بودند محور برنامه های آموزشی قرار گرفت . و سعی در پرورش استعدادها و قابلیت های افراد در ضمن کار داشت . از طرق ذیل به تحقق این اهداف اهتمام می ورزید :»
- برنامه ریزی گروهی و تشریک مساعی و ایجاد مهارت در برقراری روابط انسانی خوب و ایجاد فرایند های گروهی
- هماهنگ کردن خدمات حرفه ای متخصصان و راهنمایان آموزشی در آموزش و پرورش با هم
- شرکت کردن کلیه اعضا و کارکنان مدرسه در امور مربوط به مدرسه
- پژوهش و آزمایش از طریق همه افراد ذی نفع در امر آموزش
نظارت و راهنمایی تحت عنوان توسعه برنامه درسی :توسعه برنامه های درسی نقطه عطف این تغییرات و هدف از آن اصلاح و ارتقای کیفیت برنامه های آموزشی بود . نقش راهنمای آموزشی تغییر یافت در بسیاری از مناطق آموزشی راهنمایان آموزشی مسئولیت توسعه برنامه های درسی جدید را بر عهده گرفتند ( وایلز و باندی ، 1986) وظیفه معلمان بدست آوردن اطلاعات و توسعه مهارتهایی بود که آنها را قادر سازد برنامه های جدید طراحی شده را با موفقیت اجرا کنند . در این دوره راهنمایان آموزشی علاوه بر توسعه برنامه های درسی جدید بر اجرای این برنامه ها در مدارس نیز نظارت می کردند .نظارت وراهنمایی آموزشی قرارگرفت بار دیگر مورد توجه قرار گرفت تا تداوم کیفیت برنامه های آموزشی تضمین شود .
نظارت و راهنمایی تحت عنوان راهنمایی بوسیله افراد بومی ( عضو ثابت گروه آموزشی ):نظارت وراهنمایی با این مفهوم ، از راهنمایی معلمان به وسیله مسئولان آموزش و پرورش از خارج از مدرسه شروع شد . نخست مسئولان آموزشی رده های بالاتر آموزش و پرورش منطقه برکار معلمان در مدارس نظارت داشتند . سپس این مسئولیت برعهده معلمان برجسته و ممتاز خود مدارس قرار گرفت و سعی شد شایسته ترین معلمان به راهنمایی معلمان دیگر مبادرت کنند . برنامه ریزی گروهی به وسیله کارکنان آموزشی در مدرسه مورد توجه قرار گرفت ؛ اما به منظور طرح برنامه های درسی جدید و بسط گروههای آموزشی و تشکیل گروههای پژوهشی برای حل مشکلات آموزشی ، بار دیگر مسئولیت راهنمایی معلمان مدارس از معلمان برگزیده گروههای آموزشی به عنوان راهنمایان آموزشی به کارکنان مناطق مرکزی آموزش و پرورش تفویض شد.
مفاهیم و جهت گیریهای نظارت و راهنمایی بعد از دهه 1950:نظارت وراهنمایی در دهه 1950 به مفهوم برسی و تحلیل کل فرایند تدریس و یادگیری ، هدفها ، ابزار و وسایل ، روشها ، معلم ، دانش آموز و محیط کار بود .
در دهه 1960 بار دیگر نقش و وظیف راهنمایان آموزشی تغییر یافت بدین معنا که راهنمایان آموزشی خود را عامل اصلی هدایت فرایند تغییر در مدارس می دانستند و مشکلشان پیدا کردن استراتژی مناسب برای هدایت این تغییر بود و برخی دیگر خود را افرادی حرفه ای می پنداشتند که باید مشکلات برنامه درسی و تدریس را حل کنند ، آنان بر اساس تخصص حرفه ای خود به همکاری با معلمان پرداختند نقشی که امروزه بسیاری از راهنمایان آموزشی در مدارس و مناطق آموزشی ایفا می کنند. به طور کلی فعالیتهای راهنمایان آموزشی در این دهه به فعالیت در زمینه تعیین موضوعات درسی ، تنظیم برنامه های درسی ، سازماندهی تجهیزات و تسهیلات مدرسه ، مشارکت دادن معلمان در تهیه برنامه های درسی و کمک به آنان در تدریس خلاصه می شد.
در دهه 1970 گسترش مفهوم جدید نظارت وراهنمایی بالینی پرداختند . در این دهه با اینکه عواملی مانند تشکیل اتحادیه های معلمان در روابط بین راهنمایان آموزشی و معلمان موانعی ایجاد کرد ، راهنمایان آموزشی همچنان به کار خود و حمایت از معلمان ادامه دادند .
در دهه 1980 راهنمایان اموزشی تحت عنوان معاون آموزشی مدیر یا مدیر برنامه کار می کردند و در بسیاری از مناطق آموزشی به علت کم اهمیت شدن نقش آموزشی راهنمایان کار آنان بیشتر جنبه مدیریتی پیدا کرد و مفهوم جدید مدیریت آموزش مورد توجه قرار گرفت .
در حال حاضر ، با توجه به تحولات بسیار در زمینه های مختلف علوم و تکنولوژی که موجب تغییر روشهای تدریس معلمان و ابزار مورد استفاده آنان گردیده است . در نظامهای آموزشی پیشرفته ، برنامه های نظارت و راهنمایی آموزشی به طور وسیعی به کار گرفته شده است . هدف از این تلاشها حفظ و تداوم هماهنگی مدارس و معلمان با الگوهای توسعه در جامعه است . اگر چه مفهوم نظارت و راهنمایی آموزشی به طور مستمر در حال تغییر و تکوین است و تعمیم یکی از این مفاهیم برای آینده کار دشواری است .همچنان اصلاح فرایند آموزش ، نقش اساسی و اولیه نظارت و راهنمایی آموزشی تلقی میشود . ( وایلز و باندی ، 1986)
ارتقای سطح کیفیت تدریس معلمان ، تخصصی و حرفه ای شدن کار معلمی و در نتیجه بهبود شرایط یادگیری برای دانش آموزان از هدفهای کنونی نظارت و راهنمایی آموزشی در مدارس است . در سالهای اخیر آموزش و پرورش برای حصول به این اهداف بر معلمان بشدت تاکید کرده است .
به تعبیر سر جیووانی و استارات (1993) در شرایطی که مدارس در ابعاد گوناگون بشدت تغییر یافته و این تغییرات تفکر و درک تازه ای را از همه اجزا و ارکان مدارس ضروری ساخته است ، نظارت و راهنمایی آموزشی نیز باید دوباره تعریف شود نه تنها باید روشهای جدیدی را برای انجام دادن وظایف قدیمی بلکه باید در نظریه ای که تفکر وعمل نظارت و راهنمایی آموزشی بر آن استوار است نیز تغییر ایجاد کند .
نتیجه : از تمامی مفاهیم نظارت و راهنمایی آموزشی می توان چنین برداشت کرد که در زمان حال هدف از آن ارتقا سطح کیفیت آموزش و رشد حرفه ای معلمان جهت بهبود شرایط یادگیری برای دانش آموزان و آینده دانش آموز برای استفاده از آموزه ها در زندگی و اجتماع می باشد ،که اگر چنین نباشد به هدفهای آموزشی نایل نشدیم . پس برای رسیدن به آن باید با تعامل تمام کارکنان آموزشی و غیر آموزشی و اولیا به اهداف نظارت و راهنمایی آموزشی قدم برداریم .
منبع : نیکنامی،مصطفی(1385)،نظارت و راهنمایی آموزشی(تهران : سمت)، فصل اول.